کد مطلب:369983 جمعه 20 اسفند 1395 آمار بازدید:435

58 - داشتن چیزیکه موجب مغفرت گردد - فاقد بودن عملی که مایه عفو شود - نداشتن ذخیره ای در آخرت جز تفضل الهی - درخواست اعطای رحمت
 بسم الله الرحمن الرحیم

و لیس عندی ما یوجب لی مغفرتك ، و لا فی عملی ما استحق به عفوك ، و ما لی بعد ان حكمت علی انفسی الا فضلك ، فضل علی محمد و آله ، و تفضل علی .

امید به تفضل 

امام سجاد علیه السلام در این چند جمله از دعای شریف مكارم الاخلاق به پیشگاه خداوند عرض می كند: بارالها! چیزی نزد من نیست كه ایجاب می كند تو مرا بیامرزی ، بارالها! در كارهایم عملی نیست كه مرا مستحق عفو تو نماید، بارالها! بعد از بررسی و حكمی كه درباره خود نموده ام راهگشایی جز فضل و رحمت ترا ندارم ، پس بر محمد و آلش درود فرست و بر من تفضل فرما. به خواست خداوند توانا این قطعه از دعای حضرت علی بن الحسین (ع ) موضوع بحث و سخنرانی امروز است . به شرحی كه در سخنرانی قبل توضیح داده شد، چهار مطلب محتوای چهار جمله دعای امام سجاد (ع ) بود: اول وفود و ورود به مغفرت الهی ، دوم قصد عفو و بخشش باری تعالی ، سوم اشتیاق به گذشت حضرت حق ، و چهارم وثوق و اعتماد به فضل او.

در قطعه دعای مورد بحث امروز، ابتدا راجع به مغفرت و عفو خداوند دو جمله به پیشگاه الهی عرض نموده و سپس نتیجه می گیرد كه فقط به فضل و رحمت خداوند امیدوار است و بس .

برای وقوف به مطلب امام (ع ) لازم است درباره هر یك از سه جمله به قدر لازم بحث شود. در جمله اول عرض می كند:

و لیس عندی ما یوجب لی مغفرتك ؛ بارالها! چیزی نزد من نیست كه ایجاب كند تو مرا بیامرزی .

ملزم نبودن خداوند به مغفرت 

اولین مطلب شایان دقت كه در این كلام آمده و مسلمانان باید همواره به آن توجه داشته باشند این است كه خداوند در قرآن شریف مكرر از مغفرت گناهان سخن گفته و به مردم گناهكار وعده گذشت و غفران داده است ، اما در هیچ آیه ای از خود، سلب اراده و اختیار ننموده بلكه مغفرت خویش را وابسته به مشیت خود فرموده است و اگر در موردی گناهكار شایسته و لایق غفران نباشد اراده الهی به مغفرت او تعلق نمی گیرد و بخشوده نمی شود، خواه گناهش ظاهر و جوارحی باشد و خواه گناهش درونی و معنوی ، و این مطلب در خلال بعضی از آیات تصریح شده است . در یك آیه فرموده :

ان الله لا یغفر ان یشرك به و یغفر مادون ذلك لمن یشاء. (603)

خداوند گناه كسی را كه به او شرك آورده است نمی آمرزد اما در مورد گناهان غیر شرك ، مغفرت باری تعالی شامل كسانی می شود كه مشیت او بر غفران آنان تعلق گرفته باشد. در كنار معصیتهای جوارحی كه آشكارا انجام می شود مانند دروغ و تهمت ، گناهانی وجود دارد كه در ضمیر مردم نهفته است ، اگر آنها را به زبان بیاورند آشكار می شود، اگر نه پنهان می ماند، مانند راضی بودن به وقوع ظلم ، و موافقت درونی و باطنی با بقای ظلم و ادامه ستم . شاید بعضی از مسلمانان ندانند كه رضایت پنهانی به گناه ، خود از گناهان بزرگ است . در این باره روایات زیادی از اولیای گرامی اسلام رسیده است .

عن علی علیه السلام قال : الراضی بفعل كالداخل فیه معهم ، و علی كل داخل فی باطل اثمان : اثم العمل به و اثم الرضا به . (604)

علی (ع ) فرموده : كسی كه راضی به عمل مردمانی باشد همانند شخصی است كه خود در آن عمل با آنان همكاری داشته است ، و اگر در امر باطلی راضی باشد برای چنین كسی دو گناه است : یكی گناه اصل عمل و آن دیگر گناه رضایت داشتن به آن عمل است .

مشیت باری تعالی در بخشش گناه 

مغفرت و بخشش گناهان درونی اشخاص همانند گناهان برونی آنان وابسته به مشیت حضرت باری تعالی است ، و این مطلب نیز در قرآن شریف آمده است :

ان تبدوا ما فی انفسكم او تحفوه یحاسبكم به الله فیعفر لمن یشاء و یعذب من یشاء. (605)

اگر نیت بدی را كه در باطن دارید آشكار نمایید یا آنكه پنهان نگاه دارید مورد محاسبه الهی قرار می گیرید، هر كس را كه بخواهد می بخشد و هر كس را كه بخواهد با عذاب خود كیفر می دهد.

بموقع است در اینجا تذكر داده شود كه در مقابل نیتهای بد و عذاب الهی ، نیتهای خوب و مرضی خداوند نیز مورد محاسبه است و صاحبش از اجر و پاداش باری تعالی برخوردار می گردد، و این هر دو در مورد واقعه كربلا مصداق دارد. راجع به كسانی كه در نیت ، به قتل حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام راضی بوده اند در زیارت وارث چنین آمده است :

رضای به قتل حسین (ع ) 

لعن الله امة قتلتك و لعن الله امة ظلمتك و لعن الله امة سمعت بذلك فرضیت به .

لعن خداوند به كسانی كه ترا كشتند،لعن خداوند به كسانی كه درباره ات ستم كردند، لعن خداوند به كسانی كه قتل مظلومانه ترا شنیدند و در دل به وقوع آن رضایت دادند.

علاقه مندی به قیام حسین (ع ) 

اما كسانی كه قیام حسین (ع ) را قیام الهی و مرضی خداوند دانسته و دوستار آن حضرت و عمل مقدسش هستند در اجر و ثواب با اصحاب شهیدش شریك اند و این سخن را جابر بن عبدالله انصاری ، موقعی كه برای زیارت قبر مقدس امام ، و قبور شهدای بزرگوارش به كربلا آمده بود به استناد حدیث رسول اكرم (ص ) به عطیه گفته است . جابر پس از آنكه به شهیدان كربلا سلام نمود و به مراتب وفاداری آنان به تعالیم الهی و مجاهده در راه حق شهادت داد، چنین گفت :

و الذی بعث محمدا صلی الله علیه و آله بالحق لقد شاركناكم فی ما دخلتم فیه . قال عطیة فقلت لجابر: فكیف و لم تهبط وادیا و لم تعل جبلا و لم تضرب بسیف و القوم قد فرق بین رؤ وسهم و ابدانهم و اوتمت اولادهم و ارملت الازواج . فقال لی : یا عطیه سمعت جبیبی رسول الله صلی الله علیه و آله قال : من احب عمل قوم اشرك فی عملهم و الذی بعث محمدا صلی الله علیه و آله بالحق ان نیتی و نیة اصحابی علی ما مضی علیه الحسین علیه السلام و اصحابه . (606)

قسم به خدایی كه حضرت محمد (ص ) را به پیمبری مبعوث نمود ما شریك شما هستیم در آنچه شما در آن وارد شدید. عطیه می گوید به جابر گفتم : چگونه تو شریك اصحاب حسین (ع ) هستی با آنكه در وادی پستی فرود نیامدی و از كوهی بالا نرفتی و شمشیری نزدی و اینان بین سر و بدنشان جدایی افتاد، اطفالشان یتیم و زنانشان بیوه شدند. جابر گفت : ای عطیه ! از حبیبم رسول خدا (ص ) شنیدم فرمود: كسی كه مردمی را دوست دارد در قیامت با آنان محشور می شود و كسی كه عمل عمل قومی را دوست دارد در كار آنان شریك است و به حق قسم كه نیت اصحاب من بر همان راه و روشی است كه حسین (ع ) و اصحابش پیموده اند.

خلاصه آنكه نیت خوب عبادت است و پاداش آن ثواب و اجر الهی است ، و نیت بد گناه است و اگر خداوند آن را نیامرزد عذاب و كیفر او را از پی خواهد داشت .

جزای نیت بد و خوب 

عن علی علیه السلام قال : و بما فی الصدور تجازی العباد. (607)

علی (ع ) فرموده : جزای بد و خوب بندگان طبق نیتهایی است كه در دل دارند.

از آنچه مذكور افتاد این نتیجه به دست آمد كه خداوند در كتاب مجید وعده مغفرت گناهان را به مردم داده است به شرط آنكه بخشش گناه بر وفق خواسته و اراده او باشد و اگر در موردی مشیت باری تعالی به عللی كه ما نمی دانیم به عفو گناهكار تعلق نگیرد آمرزیده نمی شود، خواه گناهش ظاهری باشد و آشكار و خواه گناهش درونی باشد و پنهان . بنابراین آمرزیدن گناه برای خداوند الزامی نیست و جمله اول دعای امام سجاد (ع ) در قطعه موضوع بحث امروز ناظر به همین مطلب است ، او به پیشگاه باری تعالی عرض می كند:

و لیس عندی ما یوجب لی مغفرتك ؛بارالها! چیزی نزد من نیست كه ایجاب كند تو مرا بیامرزی و مشمول بخشش و عفو خود قرار دهی .

اراده خداوند به مغفرت گناهكاران مایه امیدواری آنان است و از خطر یاءس كه منشاء بسیاری از بدبختی ها و محرومیتهاست مصونشان می دارد. تعلیق مغفرت به مشیت ، سد راه غرور آنان است و نمی گذارد گناهكاران ، فكر ایمنی از عذاب الهی را بین خوف و رجا احساس می كند و این خود یكی از تعالیم دینی است و تمام پیروان قرآن شریف باید همواره چنین باشند و در این باره روایات زیادی از اولیای گرامی اسلام رسیده است .

مؤ من و خوف و رجا 

عن ابیعبدالله علیه السلام قال : لا یكون العبد مؤ منا حتی یكون خائفا راجیا و فی حدیث آخر: ارج الله تعالی رجاء لا یجرئك علی معصیته و خف الله تعالی خوفا لا یؤ یسك عن رحمته . (608)

امام صادق (ع ) فرموده : بنده خداوند به مقام ایمان نمی رسد تا آنكه واجد خوف و رجا گردد و در حدیث دیگر فرموده : به خداوند امیدوار باش تا حدی كه تو را در گناه ، جری و جسور نكند، و از خداوند بترس به اندازه ای كه تو را از رحمت او ماءیوس ننماید.

عن الكاظم علیه السلام قال : یا هشام ! لا یكون الرجل مؤ منا حتی یكون خائفا راجیا و لا یكون خائفا راجیا حتی یكون عاملا لما خاف و یرجو. (609)

حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام فرمود: ای هشام ! مرد مسلمان به مقام ایمان نمی رسد تا آنكه خائف و امیدوار باشد و به مقام خوف و رجا نایل نمی گردد تا آنكه بر وفق ترس و امیدش عمل نماید.

ایمنی از عذاب و یاءس از رحمت 

عن علی علیه السلام قال : لا تاءمنن علی خیر هذه الامة عذاب الله لقوله تعالی : فلا یاءمن مكر الله الا القوم الخاسرون و لا تیاسن لشر هذه الامة من روح الله لقوله تعالی : انه لا ییاس من روح الله الا القوم الكافرون . (610) علی (ع ) فرموده : برای بهترین افراد این امت از عذاب خداوند ایمن مباشید كه در قرآن شریف فرموده : از مكر خداوند ایمنی ندارید مگر گروه زیانكاران ، و برای بدترین فرد این امت از رحمت خداوند ماءیوس نباشید كه در قرآن شریف فرموده : از رحمت خداوند ماءیوس نیستند مگر گروه كفار.

ضرورت خوف و رجا در تمام امور 

از آنچه مذكور افتاد روشن شد كه مغفرت گناهكاران برای خداوند الزامی نیست بلكه معلق به مشیت و اراده ذات مقدس اوست و نتیجه مهم وعده مغفرت خداوند از یك طرف و تعلیق آن به مشیت او از طرف دیگر آن است كه مسلمانان همواره بین خوف و رجا باشند، نه از رحمت حق ماءیوس شوند و نه خویشتن را ایمن از عذاب او بدانند و این حالت روانی نه تنها در شاءن دین لازم و ضروری است بلكه سعادت مردم جهان در جمیع شئون زندگی وابسته به این است كه همواره بین بیم و امید باشند، مریض باید به درمان خویش امیدوار باشد تا از پی طبیب و دارو برود و باید از شدت مرض و مزمن شدن آن بترسد تا از آنچه مضر است پرهیز نماید، كشاورز باید امیدوار به برداشت محصول باشد و بذر خود را در زمین بیفشاند و باید از آفتهای گوناگون بترسد و كمال مراقبت را معمول دارد، و همچنین سایر امور مربوط به زندگی تمام انسانها باید همواره بین خوف و رجا باشد.

امام سجاد (ع ) در جمله دوم دعا كه موضوع بحث و سخنرانی امروز است ، به پیشگاه خداوند عرض می كند:

و لا فی عملی ما استحق به عفوك ؛ بارالها! در كارهایم عملی نیست كه مرا مستحق عفو و بخشش تو نماید.

شهادت در راه خدا و استحقاق عفو 

نمی دانیم چه اعمالی می تواند افراد با ایمان را از استحقاق و شایستگی عفو باری تعالی برخوردار نماید ولی با توجه به محتوای بعضی از آیات و اخبار شاید بتوان گفت كسانی كه خالصا لوجه الله جهاد می كنند و به منظور اعلای كلمه حق از جان خود می گذرند و در عرصه پیكار با دشمن كشته می شوند بر اثر عمل مقدسی كه انجام می دهند به استحقاق عفو الهی نایل می گردند. خداوند در یكی از آیات قرآن شریف راجع به امر جهاد و كشته شدن در راه حق فرموده است :

ان الله اشتری من المؤ منین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فی التوراة و الانجیل و القرآن و من اوفی بعهده من الله فاستبشروا ببیعكم الذی بایعتم به و ذلك هو الفوز العظیم . (611)

خداوند، جان و مال افراد با ایمان را به بهای بهشت خریداری نموده است . اینان در راه خداوند مقاتله می كنند، از كفار می كشند و خود نیز كشته می شوند. این پیمان الهی است ، عهدی است كه بحق در تورات و انجیل و قرآن وعده داده شده است و كیست كه از خداوند به عهد خود وفادارتر باشد. ای اهل ایمان ! به این معامله شاد و مسرور باشید و بدانید كه این خود، پیروزی و فوز بزرگی است .

قال النبی صلی الله علیه و آله : ان الغزاة اذا هموا بالعز و كتب الله لهم برائة من النار. (612)

رسول اكرم (ص ) فرموده است : وقتی مجاهدین راه حق به جنگ تصمیم می گیرند خداوند به قلم قضای خود آزادی آنان را از آتش دوزخ ثبت می نماید.

جهاد با زبان 

هدایت مردم به آیین الهی یعنی جهاد با زبان همانند جهاد با شمشیر در میدان جنگ دارای ارزش و اهمیت بسیار است . با توجه به بعضی از روایات كه درباره پاداش هدایت رسیده است شاید بتوان گفت كه این عمل بزرگ و مقدس ممكن است هدایت كننده را از استحقاق عفو الهی برخوردار سازد.

قال امیر المؤ منین علیه السلام : لما وجهنی رسول الله صلی الله علیه و آله الی الیمن قال یا علی ! لا تقاتل احدا حتی تدعوه الی الاسلام و ایم الله لان یهدی الله عزوجل علی یدیك رجلا خیر لك مما طلعت علیه الشمس و غربت و لك ولاءه . (613)

علی (ع ) فرمود: وقتی رسول اكرم (ص ) ماءموریت یمن را به من محول فرمود دستور داد: با كسی مقاتله نكن تا او را به دین اسلام دعوت نمایی ، به حق قسم كه اگر خداوند یك نفر را به دست تو هدایت نماید بهتر است برای تمام آنچه آفتاب بر آن می تابد و غروب می كند و حكومت آن برای تو باشد.

اهمیت و ارزش هدایت مردم در عبارت آخر حدیث رسول اكرم (ص )، یعنی جمله ولك ولاءه نهفته است زیرا اگر ارزش هدایت یك انسان كه خدمت بزرگ معنوی است بهتر از مالكیت كره زمین با همه محتویاتش و همچنین سیاراتی كه آفتاب بر آنها طلوع و غروب می كند، می بود، در نظر علی (ع ) ارزشی نمی داشت . اما با افزودن لك ولاءه مقام رفیع هدایت انسان روشن شد، زیرا مالكیت دنیای مادی منهای عدل و داد نزد علی (ع ) قدر و منزلتی ندارد ولی دنیای به ضمیمه عدل ، ارزشمند و مهم است . جالب آنكه پاره ای از سخنان آن حضرت در ایام زمامداریش مبین همین مطلب است :

ارزش حكومت عادلانه 

قال عبدالله بن عباس دخلت علی امیر المؤ منین علیه السلام بذی قار و هو یخصف نعله . فقال لی : ما قیمة هذا النعل ؟ فقلت لاقیمة لها. فقال (ع ): و الله احب الی من امرتكم الا ان اقیم حقا او ادفع باطلا. (614)

موقعی كه علی (ع ) با لشكریان خود برای جنگ بصره می رفت ، عبدالله بن عباس می گوید: در ذی قار بر آن حضرت وارد شدم در حالی كه كفش كهنه خود را تعمیر می نمود. به من فرمود: این نعل چقدر می ارزد؟ عرض كردم قیمتی ندارد. فرمود به خدا قسم ، این نعل كهنه و بی ارزش نزد من محبوبتر از حكومت نمودن بر مردم است ، مگر آنكه بتوانم در این حكومت ، حقی را اقامه نمایم یا باطلی را دفع كنم .

آری علی (ع ) حكومت را از دیدگاه مادی نمی نگرد، ارزش حكومت نزد او از این جهت است كه بتواند از این سنگر به نفع حق استفاده كند یا باطلی را از میان بردارد.

خلاصه اینكه نمی دانیم چه اعمال خیری می تواند عاملش را مستحق عفو الهی نماید، بعید نیست جهاد با شمشیر و كشته شدن در راه خدا، یا جهاد با زبان و هدایت نمودن مردم گمراه به دین اسلام موجب شود كه جهاد كنندگان به استحقاق عفو الهی نائل گردند و خداوند از گناهشان درگذرد.

امام سجاد (ع ) در جمله دوم این قطعه دعا كه موضوع سخنرانی امروز است ، به پیشگاه خداوند عرض می كند:

و لا فی عملی ما استحق به عفوك ؛ بارالها! در كارهایم عملی نیست كه مرا مستحق عفو و بخشش تو نماید.

شرح جمله سوم امام (ع ) 

و ما لی بعد ان حكمت علی نفسی الا فضلك ، فصل علی محمد و آله و تفضل علی .

بارالها! بعد از بررسی و حكمی كه درباره خود نموده ام راهی جز فضل و رحمت تو برای خویش نیافته ام ، پس بر محمد و آلش درود فرست و بر من تفضل فرما.

برای آنكه معنای حكم نمودن امام درباره خودش ، كه ضمن دعا آمده است ، روشن گردد حدیثی را از مولی الموحدین علی (ع ) به عرض شنوندگان محترم می رساند، ممكن است با توجه و دقت در یكی از مضامین آن معنای كلام حضرت علی بن الحسین واضح گردد.

ان للدعاء اربع خصال : اخلاص السریرة و احضار النیة و معرفة الوسیلة و الانصاف فی المساءلة . (615)

علی (ع ) فرموده : چهار خصلت در دعا باید رعایت شود: اول اخلاص ضمیر، دوم حاضر ساختن نیت در دل ، سوم شناخت وسیله استجابت ، چهارم انصاف دادن در امر مورد درخواست .

امام سجاد (ع ) در جمله اول دعا اعتراف می كند كه در من چیزی نیست كه مغفرت تو را ایجاب كند، در جمله دوم عرض می كند عملی ندارم كه مرا مستحق عفوت نماید، در جمله سوم می خواهد بگوید بارالها! من اوضاع و احوال خودم را سنجیدم ، با دقت ، تمام ابعادش را بررسی نمودم ، سرانجام ، قضاوتم به این نتیجه رسیده است كه اگر بخواهم از تو درخواستی منصفانه نمایم باید عرض كنم كه تنها راه نجاتم تفضل و رحمت توست ، بارالها! بر من تفضل فرما و مشمول رحمتم قرار ده ..

فرق بین استحقاق و تفضل 

پیش از بحث درباره تفضل حضرت باری تعالی به استناد بعضی از آیات و روایات ، لازم می داند فرق بین استحقاق و تفضل را، با ذكر مثالی روشن ، به عرض شنوندگان محترم برساند. فرض كنید قسمتی از سیم كشی برق منزل شما بر اثر اتصالی سوخته و نیاز به تعویض دارد. كارگر فنی را به منزل می آورید تا مخارج تعمیر آن را تعیین كند و اصلاح نماید. او پس از رسیدگی می گوید: سه هزار تومان جنس لازم دارد و دو هزار تومان اجرت . موافقت می كنید و می گویید هر چه زودتر جنس را تهیه كند و مشغول كار شود. ساعتی بیش نمی گذرد كه او لوازم را خریداری نموده و به منزل می آید و مشغول می شود. شما از نزدیك ، ضمن نگاه كردن به كار او، سر صحبت را باز می كنید و از عائله او می پرسید، جواب می دهد، همسر و سه فرزند خردسال دارم ، سال گذشته پدرم از دنیا رفت ، مادر و دو خواهر كوچكم بر عائله ام افزوده شده و باید خرج همه آنها را بدهم . شما در باطن از سنگینی مخارج او متاءثر می شوید، تصمیم می گیرید كه به او كمكی نمایید. موقعی كه كارش تمام می شود و می خواهید قیمت جنس و اجرت او را پرداخت كنید، به جای پنج هزار تومان ده هزار تومان می دهید و می گویید: پنج هزار تومان برای جنس و اجرت ، اما پنج هزار تومان دیگر را می دهم كه مادر و دو خواهر كوچك شما دو سه روزی میهمان من باشند، خواهش می كنم آن را بپذیرید. كارگر فنی هم با كمال ادب و تشكر، آن را می پذیرد. پنج هزار تومان قیمت جنس و اجرت كار، استحقاق است و باید حتما بدهید و اگر از آن چیزی كم بگذارید كارگر فنی حق دارد مطالبه كند، اما پنج هزار تومان دیگر تفضل است ، شما الزامی ندارید و او هم نمی تواند مطالبه كند، فقط بزرگواری و تفضل شما موجب پرداخت این مبلغ گردیده است .

مملوك و ادای وظیفه 

تمام انسانها مخلوق باری تعالی و مملوك واقعی او هستند. جسم و جان و همه قوای درونی و برونی آنان ملك واقعی خداوند است . آفریدگار حكیم ، بشر را به تمام نیروهایی كه برای زندگی لازم است مجهز نموده و همه نعمتهایی را كه برای ادامه حیات ضرورت دارد در اختیارش قرار داده است و در مقابل این همه عطایا او را به تكالیفی مكلف ساخته و به ادای وظایفی موظفش نموده است . اگر به تكالیف خود عمل نمود و اوامر مولای واقعی خود را اجر كرد بنده ای است وظیفه شناس و درستكار، و اگر عمل ننمود بنده ای است متخلف و گناهكار، او در عطایای آفریدگار، كه امانهای الهی است ، خیانت نموده و از مرز حق تجاوز كرده است . به حكم عقل ، گناهكاری كه در امانت خیانت نمود مستحق مجازات كیفر است . اما اگر كسی كه به وظیفه عمل نمود و با درستی قدم برداشت استحقاق پاداش ندارد بلكه از روی تفضل و احترام به درستكاری سزاوار است مورد تشویق و تقدیر واقع شود. به عبارت دیگر، درستكاری ، انجام وظیفه است و كسی كه وظیفه خود را بدرستی انجام داده حق مطالبه پاداش ندارد بلكه اگر به وی پاداشی اعطا شود بر اساس تفضل است . از این رو قرآن شریف كیفر دوزخیان را در قیامت به گناهان و اعمال بد آنان كه در دنیا مرتكب شده اند مستند می نماید، و بهشت رفتن بهشتیان را ناشی از تفضل و رحمت خداوند می خواند و در اینجا یك آیه راجع به عذاب الهی كه حاكی از استحقاق است و چند آیه راجع به بهشت كه از تفضل سخن می گوید ذكر می شود:

تبیین استحقاق و تفضل 

ذلك بما قدمت ایدیكم و ان الله لیس بظلام للعبید. (616)

فرشتگان عذاب به دوزخیان می گویند: این كیفر اعمالی است كه خودتان پیشاپیش فرستاده اید و خداوند به بندگان ستم نمی نماید.

و من عمل صالحا فلا نفسهم یمهدون . لیجزی الذین آمنوا و عملوا الصالحات من فضله . (617)

كسانی كه در دنیا اعمال خوب انجام می دهند برای خودشان جایگاه آسایش مهیا می نمایند كه خداوند افرادی را كه دارای ایمان و عمل صالحند از پاداش فضل و رحمت خود برخوردار می سازد.

در سوره دخان فرموده است :

ان المتقین فی مقام امین ، فی جنات و عیون ؛ (618) و بعد از چند آیه می فرماید:

فضلا من ربك ، ذلك هو الفوز العظیم . (619)

بی گمان اهل تقوی در مقام امن قرار دارند و در باغهای بهشتی و چشمه سارها، سپس از نعمتهایی نام می برد و در پایان می فرماید:

این عطایا از فضل و رحمت پروردگار است كه این خود، پیروزی و فوزی است عظیم .

بهشت تفضلاست نه پاداش عمل

و قالوا الحمدلله الذی اذهب عنا الحزن ، ان ربنا لغفور شكور. الذی احلنا دارالمقامة من فضله . (620)

بهشتیان پس از آنكه در جایگاه خود مستقر شدند می گویند: حمد برای خداوندی است كه اندوه غم را از ما زایل نمود، كه پروردگار ما بخشنده و منعم است . او خداوندی است كه از فضل و رحمت خود ما را در اقامتگاه دائمی وارد نمود.

ملاحظه می كنید، در این چند آیه صریحا ذكر شده است كه خوبان و اهل تقوی از فضل و رحمت باری تعالی به جنت خلد راه می یابند.

عن النبی صلی الله علیه و آله قال : و الذی نفسی بیده ما من الناس احد یدخل الجنة بعمله . قالوا و لا انت یا رسول الله ؟ قال : و لا انا، الا ان یتغمدنی الله برحمة منه و فضل و وضع یده علی فوق راءسه و طول بها صوته . (621)

رسول اكرم (ص ) فرمود: قسم به خدایی كه جان من در قبضه قدرت اوست هیچ فردی از مردم نیست كه بر اثر اعمال خوب خود وارد بهشت شود، یعنی بهشتیان در پرتو رحمت الهی به بهشت راه می یابند. عرض كردند یا رسول الله ! شما هم ؟ فرمود بهشت رفتن من هم به استناد عملم نیست ، اما خداوند مرا در دریای رحمت و فضل خود فرو می برد. در این موقع دست خود را روی سر گذارده بود و با صدای ممتد سخن می گفت .

امام سجاد (ع ) در جمله سوم دعای مورد بحث امروز، موضوع آخرین قسمت سخنرانی ، بر اساس امیدواری به فضل و رحمت حضرت باری تعالی عرض می كند:

و ما لی بعد ان حكمت علی نفسی الا فضلك ؛ بارالها! بعد از بررسی در وضع خویشتن حكمی كه درباره خودم نمودم این است كه راهگشایی برای نجات جز فضل و رحمت تو را ندارم .

درخواست تفضل پس از صلوات 

پس امام (ع ) در مقام دعا باید خواستار فضل الهی شود. به شرحی كه در سخنرانی اول معروض افتاد ذكر صلوات ، دعا را به استجابت نزدیك می كند، چه آنكه صلوات ، خود، دعایی است كه هر كس از باری تعالی درخواست نماید مستجاب می شود، از این رو در دعاهای صحیفه ، امام سجاد (ع ) بسیار بر رسول اكرم (ص ) و اهلبیت مكرمش درود فرستاده است . در اینجا نیز برای آنكه دعای درخواست تفضلش به اجابت نزدیك شود عرض می كند:

فصل علی محمد و آله و تفضل علی ؛ بارالها! درود فرست بر محمد و آلش و مرا مشمول تفضل و رحمت خود قرار بده .

استغفار از عوامل تفضل 

از عواملی كه می تواند بندگان با ایمان را به خدا نزدیك كند و فضل و رحمت او را شامل حالشان نماید بسیار استغفار نمودن است . در پایان بحث امروز چند روایت را كه درباره ذكر استغفار رسیده تقدیم شنوندگان محترم می نماید، امید است مورد توجه كامل قرار دهند و در شبانه روز مكرر استغفار نمایند و از این راه زمینه شمول فضل الهی را نسبت به خودشان فراهم آورند.

عن ابیعبد الله علیه السلام : ان رسول الله صلی الله علیه و آله كان لا یقوم من مجلس و ان خف حتی یستغفر الله عزوجل خمسا و عشرین مرة (622)

امام صادق (ع ) فرمود: معمول رسول اكرم (ص ) این بود كه از هیچ مجلسی بر نمی خاست ، هر چند مقدار توقفش در آن مجلس كم باشد، مگر آنكه بیست و پنج بار استغفار می نمود.

عن النبی صلی الله علیه و آله قال : اكثروا من الاستغفار فی بیوتكم و فی مجالسكم و علی موائدكم و فی اسواقكم و فی طرقكم و اینما كنتم فانكم لا تدرون متی تنزل المغفرة . (623)

استغفار در تمام مواقع 

رسول اكرم (ص ) فرمود: زیاد استغفار نمایید، در منازلتان ، در مجالستان ، در كنار سفره طعامتان ، در بازارها و رهگذرهایتان ، و هر جا كه هستید، چه آنكه شما نمی دانید كه مغفرت حضرت باری تعالی چه وقت نازل می شود.

عن علی علیه السلا قال : العجب ممن یقنط و معه الممحاة . قیل و ما الممحاة ؟ قال الاستغفار. (624)

علی (ع ) فرمود: عجب از كسی است كه ماءیوس می شود با آنكه وسیله محو گناه در اختیار دارد. عرض شد آن وسیله چیست ؟ فرمود استغفار.